در حال بارگذاری ...
...

علیرضا فخرکننده

کوررنگیِ معنایی و سایه نگاریِ قدرت:
مسئله ی هرمنوتیک در نمایشنامه ی صحنه هایی از اجرای یک اثر از هاوارد بارکر

علیرضا فخرکننده

کوررنگیِ معنایی و سایه نگاریِ قدرت:
مسئله ی هرمنوتیک در نمایشنامه ی صحنه هایی از اجرای یک اثر از هاوارد بارکر

صحنه­هایی از اجرای یک اثر سومین و آخرین حلقه در سه­گانه­ای (شامل ترحم در تاریخ1، سرزنش بی­پایان2و صحنه­هایی از اجرای یک اثر) است از هاوارد بارکر در دهه­ی 1980 که در آن موضوع هنر و هنرمند و مسائل پیرامونی و در پیوند با آن­ها در کانون اثر قرار دارند. بارکر این نمایشنامه را در سال 1984-5 به­نگارش و اجرا درآورد (نکته­ی درخور توجه آنکه او قلعه را نیز در همین سال نوشت) و این نمایشنامه بلافاصله مورد تحسین و توجه منتقدین و تماشاگران قرار گرفت و در همان سال جایزه­ی پریکس ایتالیا 3 را از آن خود کرد. در این سه­گانه محور مضمونی و ساختاری غالباً بر تنش­ها و تضادهایی می گردد که برخاسته از مسائل سیاسی، اجتماعی و شناخت­شناسانه­ای است که هنر با آنها در هم تنیده و مواجه است؛ و مسائل وجودیِ هنرمند و هستی­شناختی هنر در درجه­ی دومِ اهمیت قرار دارند. البته شایان ذکر است که در طول دهه­2000s ، بارکر، در آنچه می­توان آن را سه گانه­ای دیگر نامید (خودم را دیدم، زخم های نوشیده و نوشانده، و بلُک/اِکو)4، بر سویه­های فلسفی­تر ، یا به بیان دقیق­تر، بر مسائل وجودی5 و هستی­شناختی6 مرتبط با هنر و هنرمند - مانند خاستگاه اثر هنری، ذات مسئله­ی الهام، واسازی و ساخت­شکنیِ نویسنده به مثابه­ی سوژه­ی خودآیین7 و قانون­گذار که تعیین­کننده­ی معنا و داننده­ی حقیقت است، نهادِ دیگربنیادِ8 اثر هنری، و نهایتاً رابطه­ی میان رخداد، اثر هنری و مسئله­ی معنا) تمرکز می­کند.9

          با وجود شباهتها و سویه­های مشترکی که صحنه­هایی از اجرای یک اثر با دو دیگر نمایشنامه دارد (مسائلی چون: جایگاه گفتمانی، ایدئولوژی، نهادها، فردیتِ فرد و هویت هنرمند)، اما این اثر از جهت­هایی عمیقاً متفاوت از آن دو است و دغدغه­های دیگری از جمله بازنمایی، بدن، روابط قدرت و، مهم­تر از همه، هرمنوتیک را دنبال می­کند. افزون بر این، شاید یکی از بارزترین تفاوت­های صحنه­هایی از اجرای یک اثر با دو اثر دیگر آن است که شخصیت اصلیِ آن یک زن است و این مسئله خود بر پیچیدگی­ها و تنش­های آن می­افزاید و موضوعاتی از جمله جنسیت، نگره­ها و جریان­های فمینیستی، بازنمایی زن در نظم نمادین و جایگاه گفتمانیِ او را به میان می­آورد (موضوعاتی که به شکلی بسیار گسترده­تر در قلعه به آنها پرداخته می­شود). تنها نقدی که در زبان انگلیسی تا کنون بر صحنه­های اجرای یک اثر نوشته شده است بخش کوتاهی است از دیوید ایان ریبی (95-99). نکته شایان ذکر در مورد تحلیل ریبی آن است که، تحلیل او به رغم روشنگر بودنش، غالباً توصیفی -مضمونی است و از رویکرد نظری خاصی برای خوانش سویه های خاص از نمایشنامه بهره نمی­جوید. در زبان فارسی در خوانشی تحلیلی که علیرضا فخرکننده بر ترجمه اش از این نمایشنامه افزوده است، به واکاوی جنبه­های نمایشنامه از نظرگاهِ زیبایی­شناسیِ هنر و هنرمند (واقع­گرایی و شورشناسی) و تبارشناسی بدن پرداخته است. 10بنا بر نظر نگارنده­ی این جستار، صحنه­هایی از اجرای یک اثر، از آن رو که اثری فشرده و چندلایه است، از سه سویه و بنا بر سه رویکرد انتقادی قابل بررسی و تحلیل است: زیبایی­شناسیِ هنر و هنرمند، زیست-سیاست و تبارشناسی بدن و تفسیر هرمنوتیکی. از آن رو که دو سویه­ی نخست پیش از این توسط نگارنده به­تفصیل واکاویده شده است، در این جستار، کانون بررسیْ معطوف به مسئله­ی محوریِ هرمنوتیک خواهد شد. نگارنده در جستار حاضر، نخست شرح مختصری از بافتِ هرچند کم­رنگ تاریخی نمایشنامه به­دست خواهد داد؛ سپس در ادامه به دربرداره­های وجودی، اخلاقی و شناخت­شناسانه­ی سبکی11 و روش­ زیبایی­شناسیِ12 گالاکتیا – یعنی واقع­گراییِ اجتماعی-انتقادی - خواهد پرداخت. در بخش اصلیِ این مقاله، نگارنده می­کوشد که نشان دهد که، با نظر به جایگاه تعیین­کننده­ی معنا و دَربَرداره­های آن در نمایشنامه، چگونه پرداختن به آن از دریچه­ی مسئله­ی هرمنوتیک می­تواند گره­گشای دغدغه­ها و پیچیدگی­های محتوایی و روانشناختیِ این اثر از بارکر باشد. 

واژگان کلیدی: هاوارد بارکر، هرمنوتیک فلسفی، بدن-بازنمایی-گفتمان، زیبایی­شناسی و سیاست، شناخت­شناسیِ سبک­، گادامر،  هابرماس و ریکور.