علیاکبر علیزاد
دراماتورژی شیزوفرنیک: تأملاتی در مورد متن و نامتن
چکیده
دراماتورژی اصطلاحی غربی است که دستکم از دههی هفتاد شمسی در نظریه و عمل تئاتر ایرانی رایج شد؛ اصطلاحی که لسینگ در قرن هجده میلادی در تئاتر غربی باب کرد و از آن زمان به بعد در سنت تئاتر غربی بدل به یکی از مهمترین اصطلاحات نمایشی شد. برشت دامنهی این اصطلاح را به عنوان دراماتورژ/ کارگردان وسعت بیشتری بخشید و آن را به یکی از مهمترین مباحث تئاتر در قرن بیستم بدل کرد. در عین حال، در زمینهی تئاتر ایرانی از دههی هفتاد به بعد) که این مقاله تا حدی به آن میپردازد( دراماتورژی، با ورود به عرصهی عملی و نظری تئاتر، نه تنها به مباحث فراوانی در باب «تعریف» دامن زد، بلکه در عمل به خیل آثاری انجامید که توسط یک «دراماتورژ»، دراماتورژی میشدند. این تغییر و تبدل نه تنها به پرسشهای بنیادینی نظیر اینکه «دراماتورژی چیست؟» انجامید، بلکه دامنهی مباحث را به حوزهی کیستی، وظایف و مرزهای دراماتورژ/ دراماتورژی کشاند. این مقاله میکوشد تبیین دوبارهای از عمل دارماتورژیک کارگردان/ نویسنده در زمینهی غربی/ ایرانی به دست دهد و جنبههای معضلساز آن در زمینهی تئاتر ایرانی را واکاوی کند.
واژگان کلیدی: دراماتورژی، دراماتورژ، تفسیر، متن اول/ متن دوم.