در حال بارگذاری ...
محمد هاشمی

درام تاریخی صادق هدایت از دیدگاه نظریه‌ی تاریخ گرایانه ی جدید

چکیده

در این مقاله تلاش شده است چند اثر ادبی و تاریخی صادق هدایت از دیدگاه تاریخ‌گرایانه‌ی جدید مورد مطالعه قرار گیرد. در دوره‌ای که صادق هدایت به نگارش این آثار تاریخی دست زده نوعی باستان‌گرایی توسط رضاخان در حال ترویج در جامعه بوده است. بنا بر این دیدگاه رمانتیک، تلاش می‌شود افتخارها و بزرگی‌هایی که در زمان گذشته، در سرزمینی وجود داشته و اکنون وجود ندارد، به یاد آورده شود و این گونه تبلیغ شود که بازگشت به چنان گذشته‌ای امکان‌پذیر است. رمانتیسم باستان‌گرای رضاخانی از نوع شوونیستی است که تلاش می‌کند با اِعمال قواعد خودکامه برنامه‌هایی بلندپروازانه برای بازگشت به چنان شکوه و افتخاری تدارک ببیند. متناسب با چنین فضایی که در جامعه به وجود می‌آید، ابتدا روشنفکران و نویسندگان این دوره نیز به رمانتیسم باستان گرا روی می‌آورند و بعضی از آنها همچون ذبیح بهروز، متعصبانه در همین مسیر می‌مانند. برخی دیگر همچون میرزاده عشقی، هرچند معتقد به نوعی رمانتیسم باستان‌گرا هستند، اما به هیچ وجه حکومت دیکتاتوری رضاخان را جاده‌صاف‌کن بازگشت به شکوه و افتخار باستانی نمی‌یابند. در این میانه، صادق هدایت نویسنده‌ای است که در آثار اولیه‌اش همچون نمایشنامه‌های پروین دختر ساسان و مازیار توجهی به گذشته ی پرافتخار ایران نشان می دهد. اما رویکرد رمانتیک هدایت متفاوت با رمانتیسم تبلیغ شده توسط رضاخان است. رمانتیسم هدایت سوگوار ایرانی است که ذات پاک آن توسط هجوم عرب به پستی و دنائت آلوده شده است. انسان ایران باستانی، ابتدا در مقابل این تجاوز مقاومت می کند اما به تدریج تسلیم می شود، بنابراین به تدریج، طبع پست عرب درون طبع پاک و والای ایرانی نفوذ می کند و سرانجام، در رمان تاریخی بوف کور، آن طبع پاک، درون این طبع پست مسخ و نابود می شود. پس سیری از اضمحلال هویت ایرانی را می توان در کارهای هدایت تشخیص داد که بازگشت ناپذیر است، درحالی که رمانتیسم رضاخانی بازگشت گذشته‌ی پرافتخار باستانی را  ممکن می داند. علاوه بر این گسست های بینامتنی، از منظر مواجهه ی ایرانیان باستانی و عرب های مهاجم در این آثار هدایت، گسست هایی قابل مشاهده است.

 

واژگان کلیدی

تاریخ گرایی جدید، باستان گرایی، صادق هدایت، رضاشاه، بوف کور، پروین دختر ساسان، مازیار.




نظرات کاربران