آرزو حسینیاقبال، حمیدرضا حسینیدانا، بیبیسادات میراسماعیلی، افشین محمدی
ارائه الگوی ساز و کار بقاء تئاتر در عصر رسانههای نوین با رویکرد داده بنیاد
چکیده
رسانههای نوین تاثیری ژرف و شگرف بر انزوای تئاتر کشور داشته است بگونهای که حیات این حوزه از هنر نیازمند الگویی جدید و مبتنی بر بازنگری اساسی در رویکردهای جاری است. پژوهش حاضر با هدف طراحی ارائه الگوی سازوکار بقاء تئاتر در عصر رسانههای نوین با رویکرد داده بنیاد انجام شده است. این پژوهش از منظر هدف کاربردی-توسعهای است و از منظر گردآوری دادهها یک پژوهش توصیفی است و با شیوه پیمایشی-مقطعی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان نظری (اساتید حوزه تئاتر و رسانه کشور) و خبرگان تجربی (مدیران و فعالان حوزه تئاتر کشور) است. نمونهگیری با استفاده از روش غیراحتمالی و به صورت هدفمند صورت گرفت و در نهایت 17 نفر از خبرگان منتخب در این مطالعه شرکت کردند. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمهساختاریافته میباشد. جهت تحلیل مصاحبههای تخصصی از روش نظریهپردازی دادهبنیاد (گراندد تئوری) استفاده شد. تحلیل دادههای پژوهش با نرمافزار MaxQDA انجام شد. در مرحله کدگذاری باز 191 کد شناسایی گردید که با ملاحظات انجام شده به 6 پارادایم، 12 مقوله اصلی و 41 شاخص دست پیدا شد. 12 مقوله اصلی شامل رسانههای نوین، تئاتر سوم، دنیای دیجیتالی، تکنولوژی، جهان مجازی، تاریخ، دولتها، هنرمندان، شیوه اجرایی نوین، بقای تئاتر، شهروندنگاری و مدیریت مشارکتی شناسایی شد. براساس الگوی پارادایمی پژوهش، رسانههای نوین پدیده محوری در این مطالعه است. تکنولوژی، دنیای دیجیتال و جهان مجازی شرایط علی هستند که بر رسانههای نوین اثر میگذارند. البته نباید از نقش دولت و هنرمندان به عنوان شرایط مداخلهگر غافل شد. از سوی دیگر تئاتر ریشه در تاریخ دارد و تحولات این حوزه باید با درنظرگیری تحولات تاریخی مورد وثوق قرار گیرد. در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد تئاتر سوم راهبردی است که میتواند با درنظرگیری دیدگاه خبرگان نظری و تجربی، نسل جدید را میتوان به یک مخاطبان تئاتر تبدیل کرده و در نهایت بقای تئاتر را تضمین نماید.
واژگان کلیدی: ساز و کار بقاء تئاتر، رسانههای نوین، گراندد تئوری، الگوی پارادایمی