مهدی حمیدی پارسا/ سید صدرالدین فردوسی شاهاندشتی
بررسی انتقادیِ یأس و ناامیدی در نمایشنامه رگ و ریشه دربدری، اثرِ ساعدی با تکیه بر فلسفهی امیدِ گابریل مارسل
مقالهی حاضر که به روش کیفی و توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده است سعی دارد با نگاهی انتقادی، یأس و ناامیدی را از منظر فلسفهی امید مارسل در یکی از آثار نمایشی ساعدی واکاوی کند. یأس و ناامیدی از جمله مفاهیمی است که پس از برخورد ایران و تمدن جدید در آثار برخی از نویسندگان ایرانی قابل مشاهده است. از این رو غلامحسین ساعدی نمایشنامههایی با محور جامعه متوسط شهری ایران نگاشت و لایههای یأس را در زندگی جامعه ایرانی زمانهی خود به نمایش گذاشت. از طرفی دیگر، گابریل مارسل، فیلسوف مسیحی و نمایشنامهنویس فرانسوی در برخورد با یأس برآمده از جنگهای جهانی و فروپاشی نظامهای فلسفی، امکانات فلسفهی امید خویش را برای عبور از یأس و ناامیدی حاصل از اتفاقات نیمه اول قرن بیستم نیل به تعالی انسان به نحوی انضمامی تعریف کرد. حال پرسش اصلی این پژوهش چگونگی نقد و بررسی مؤلفههای یأس و ناامیدی موجود در نمایشنامهی رگ و ریشه دربدری اثر غلامحسین ساعدی با تکیه بر فلسفهی امید گابریل مارسل است و اینکه چگونه با تکیه بر مفاهیمی مانند دیالکتیک امید، متافیزیک امید و امید مطلق میتوان مؤلفههای یأس در نمایشنامه رگ و ریشه دربدری ساعدی را مورد واکاوی قرار داد؟ همچنین در این جستار به چگونگی ارائهی راهکار برای تعالی و امید در شخصیتهای نمایشنامه با تکیه بر فلسفهی امید مارسل پرداخته میشود.
واژگان کلیدی: فلسفهی امید مارسل، یأس و ناامیدی، آثار نمایشی ساعدی، نمایشنامه رگ و ریشه دربدری