قاسم شوهانی/ حسین اصل عبداللهی/ پریا فاروقی
نمود خشونت در تئاتر اکسپرسیونیستی براساس آراء روانشناختی خشونت یونگ با تأکید بر نمایشنامهی پدر اثر آگوست استریندبرگ
![قاسم شوهانی/ حسین اصل عبداللهی/ پریا فاروقی
نمود خشونت در تئاتر اکسپرسیونیستی براساس آراء روانشناختی خشونت یونگ با تأکید بر نمایشنامهی پدر اثر آگوست استریندبرگ](./cache/16/attach/202312/438406_1366961814_320_214.webp)
یونگ بر این اعتقاد است که بسیاری از خشونتها ناشی از عقدهها، کمبودها و بیرحمیهایی هستند که در اثر شرایط محیطی، اجتماعی و اقتصادی، بر روح انسان تحمیل میشوند و نیمه تاریک (سایه) را در آدمی تقویت میکنند و در نهایت منجر به بسیاری از ناهنجاریها در رفتار انسان میشوند. همچنین تئاتر اکسپرسیونیستی تئاتری است که با استفاده از نورپردازی سایهدار و غیرواقعگرایانه، رنگهای تند و احساسبرانگیز، گفتوگوهای مقطع و تشنجآمیز و حرکات اغراق شده در صدد ایجاد فضایی کابوسوار و رویاگونه است تا به این شکل ذهنیات، تصورات، هیجانات درونی و عواطف آدمی را به تصویر بکشد. بنابراین در این پژوهش سعی بر آن است که با تلفیق ویژگیهای تئاتر اکسپرسیونیستی با آموزههای علم روانشناختی یونگ از جمله سایه، کهن الگوها و ضمیر ناخودآگاه شخصی و جمعی تئاتری ارائه شود که مخاطب در ناخودآگاه خود پلیدی آزارهای روانی و خشونتهای پنهان را تجربه کند و با درک صحیح از این رفتار این تئاتر میتواند در اصلاح و کاهش خشونتهای روانی مؤثر باشد. روش تحقیق در این پژوهش به صورت تحلیلی ـ توصیفی است و با تحلیل نمایشنامهی پدر اثر آگوست استریندبرگ نشان میدهد که خشونت در شخصیتهای اصلی نمایش ریشه در دوران کودکی، اتفاقات تلخ گذشته، رفتار متقابل شخصیتها با یکدیگر و ستمهایی که در طول تاریخ مردان بر علیه زنان و یا برعکس انجام دادهاند و در حافظهی جمعی زن و مرد ثبت شده است، دارد. با این تفاسیر تئاتری ارائه شد که با الگو گرفتن از نقاشیهای اکسپرسیونیستی با چهرههای تغییر یافته و ویژگیهای این تئاتر و استفاده از کهنالگوهای خشونتآمیز از دیدگاه یونگ از جمله استفاده از نقابهایی با دهان باز و خشمگین که تداعیکنندهی چهرهیمکار در ناخودآگاه انسان هستند و با بهرهگیری از صحنههای نیمه تاریک و ارائه و بازنمایی سایهها و اشباح سعی میکند در فضایی وهمآلود، ذهنیات، هیجانات درونی و عواطف شخصیتهای اصلی (کاپیتان و لورا) و چگونگی اضمحلال روحی و روانی آنها را به نمایش بگذارد. در نتیجه مخاطب با مشاهدهی این نوع از تئاتر میتواند با کهنالگوهای خشونتآمیز که در ناخودآگاه او وجود دارند ارتباط برقرار کند و آسیبهای موجود در این نوع از خشونت را با تمام وجود لمس کند و رذالتهای موجود در آن را تجربه کند و با شناخت و درک آن به اصلاح و کاهش خشونتهای روانی بپردازد.
واژگان کلیدی: خشونت روانی، تئاتر اکسپرسیونیستی، کارل گوستاو یونگ، سایه، کهنالگوها، آگوست استریندبرگ.